Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5500 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
self aggrandizing
U
تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extoll
U
تعریف کننده
exponents
U
تعریف کننده
exponent
U
تعریف کننده
extoller
U
تعریف کننده
self flattering
U
تعریف کننده از خود
self applauding
U
تعریف کننده از خود
user defined key
U
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
hot zone
U
ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
coordinating authority
U
مقام هماهنگ کننده
using agency
U
مقام استفاده کننده
executing agency
U
مقام اجرا کننده
user defined function
U
عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
embassage
U
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
qualities
U
تعریف
portrayals
U
تعریف
portrayal
U
تعریف
cell definition
U
تعریف سل
compliment
U
تعریف
definition
U
تعریف
circumscription
U
تعریف
definitions
U
تعریف
comkplimentarily
U
با تعریف
quality
U
تعریف
descriptions
U
تعریف
compliments
U
تعریف
description
U
تعریف
definiens
U
تعریف
complimented
U
تعریف
explanation
U
تعریف
complimenting
U
تعریف
extolment
U
تعریف
explanations
U
تعریف
recounted
U
تعریف کردن
recounting
U
تعریف کردن
recounts
U
تعریف کردن
job definition
U
تعریف برنامه
field definition
U
تعریف فیلد
glorifies
U
تعریف کردن
glorify
U
تعریف کردن
glorifying
U
تعریف کردن
to crack up
U
تعریف کردن
say a good word for
U
تعریف کردن
honorable
U
شایان تعریف
data definition
U
تعریف داده
recount
U
تعریف کردن
unreel
U
تعریف کردن
problem definition
U
تعریف مسئله
macro difinition
U
درشت تعریف
definable
U
تعریف پذیر
block definition
U
تعریف بلوک
macro definition
U
درشت تعریف
he is well spoken of
U
از او تعریف می کنند
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
undefined
U
تعریف نشده
macro definition
U
تعریف ماکرو
nosography
U
تعریف امراض
self aggrandizement
U
تعریف از خود
operational definition
U
تعریف عملیاتی
emblazon
U
تعریف کردن
praise
U
تعریف کردن
praised
U
تعریف کردن
praises
U
تعریف کردن
praising
U
تعریف کردن
depiction
U
نگارش تعریف
the d. article
U
حرف تعریف
compliments
U
تعریف کردن از
complimentary
U
تعریف امیز
anarthrous
U
بی حرف تعریف
compliment
U
تعریف کردن از
article
U
حرف تعریف
articles
U
حرف تعریف
complimented
U
تعریف کردن از
complimenting
U
تعریف کردن از
depictions
U
نگارش تعریف
contextual definition
U
تعریف ضمنی
defines
U
تعریف کردن
defined
U
تعریف کردن
define
U
تعریف کردن
recitations
U
تعریف موضوع
traducing
U
تعریف کردن
traduces
U
تعریف کردن
defining
U
تعریف کردن
traduce
U
تعریف کردن
circular definition
U
تعریف دوری
traduced
U
تعریف کردن
recitation
U
تعریف موضوع
definite a
U
The حرف تعریف چون
redefined
U
دوباره تعریف کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
undefined entry
U
فقره تعریف نشده
defined function
U
تابع تعریف شده
data description language
U
زبان تعریف داده
data definition statement
U
حکم تعریف داده ها
To blow ones own trumpet.
U
از خود تعریف کردن
Defined depth finder
U
تعریف عمق یاب
object oriented
U
تصویری که از بردارهای تعریف
portraiture
U
پیکر نگاری تعریف
ddl
U
زبان تعریف داده
undefined label
U
برچسب تعریف نشده
redefine
U
دوباره تعریف کردن
predefined
U
از پیش تعریف شده
clear-cut
U
درست تعریف شده
self prasise
U
خودفروشی تعریف از خود
domain of definition
U
دامنه تعریف
[ریاضی]
dimensioning
U
تعریف اندازه چیزی
well defined function
U
تابع خوش تعریف
data definition language
U
زبان تعریف داده ها
indefinable
U
غیر قابل تعریف
indefinably
U
غیر قابل تعریف
dd statement
U
دستور تعریف داده
system v interface definition
U
تعریف میانجی سیستم 5
partially defined
U
پاره تعریف شده
user defined
U
تعریف یا انتخاب کاربر
redefining
U
دوباره تعریف کردن
self congratulation
U
تعریف از خود تجلیل نفس
predefined process
U
فرایند از پیش تعریف شده
predefined function
U
تابع از پیش تعریف شده
expression
U
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
to plaster any one with praise
U
تعریف زیادبار کسی کردن
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
He Spoke very highly of you.
U
از شما خیلی تعریف می کرد
self applause
U
تعریف وتمجید از خود خودستایی
messages
U
قوانین از پیش تعریف شده که کد
expressions
U
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
user defined
U
تعریف شده توسط کاربر
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
message
U
قوانین از پیش تعریف شده که کد
ambiguity
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
cock-and-bull stories
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
ambiguities
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
He told us what the score was.
U
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
country file
U
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
cock and bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
Do you know the definition (meaning) of this word?
U
تعریف این لغت رامی دانید ؟
predefined process symbol
U
علامت فرایند از پیش تعریف شده
parameters
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
cock-and-bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
parameter
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
predefined process symbol
U
نماد فرایند از پیش تعریف شده
Have a jock with somebody .
U
شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
Now I am going to tell you something.
U
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
dd name
U
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
the
U
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
prosopopoeia
U
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
types
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
typed
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
type
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
vdl
U
زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
setting
U
مقام
pank
U
مقام
opposite number
U
هم مقام
stand
U
مقام
connection
U
مقام
connexions
U
مقام
place
U
مقام
places
U
مقام
authority
U
مقام
placing
U
مقام
paripassu
U
هم مقام
eminence
U
مقام
functioned
U
مقام
function
U
مقام
settings
U
مقام
standing
U
مقام
equipotential
U
هم مقام
functions
U
مقام
positioned
U
مقام
position
U
مقام
status
U
مقام
office
U
مقام
stages
U
مقام
pews
U
مقام
foothole
U
مقام
stature
U
مقام
stage
U
مقام
eminency
U
مقام
rete
U
مقام
pew
U
مقام
offices
U
مقام
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
ntsc
U
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
roll stand
U
مقام نورد
peerages
U
مقام سناتوری
peerage
U
مقام سناتوری
states
U
مقام ورتبه
doctors of eminence
U
پزشکان پر مقام
substituting
U
قائم مقام
substituted
U
قائم مقام
devil may care
U
بی توجه به مقام
Recent search history
Forum search
2
Some of my translations are missing !
1
WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
3
service times
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1
confinement factor
2
تعریف فونتیک چیست؟
2
تعریف فونتیک چیست؟
1
در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
1
معنی lead lag compensator
4
express, overexpression
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com